مراقبت از کوزه تن

محمدامین مروتی

در دفتر اول قصه هدیه بردن مردی اعرابی برای خلیفه بغداد آمده است که سمبل خداست. زن اعرابی فکر کرد که خلیفه همه چیز در خزانه اش دارد. مگر آب زلال بارانی که در کوزه به زحمت جمع کرده ایم. بعنی بهترین چیزی که داریم. صدق آن است که خالصانه از آنچه برایش زحمت کشیده ای دست برداری:

۲۷۱۵      گفت زن صِدقْ آن بُوَد کَزْ بودِ خویش        پاکْ بَرخیزی تو از مَجْهودِ خویش

۲۷۱۶      آبِ باران است ما را در سَبو                   مُلْکَت و سَرمایه و اَسْبابِ تو

۲۷۱۷      این سَبویِ آب را بَردار و رو                   هَدیه ساز و پیشِ شاهَنْشاه شو

۲۷۱۸      گو که ما را غیرِ این اَسْباب نیست            در مَفازه[1] هیچ بِهْ زین آب نیست

۲۷۱۹      گَر خَزینه‌ش پُر مَتاعِ فاخِر است               این چُنین آبَش نَباشَد، نادر است

مولانا در اینجا سخن می گرداند و از کوزه تن و واردات آن سخن می گوید. کوزه تن ما پنج سوراخ دارد که از آنها آب در آن می ریزیم. این پنج سوراخ حواس پنجگانه ماست. اگر می خواهیم در تنمان آب پاک برود باید بر واردات حسی مان مراقبت کنیم. خدایا من تمامیت خود یعنی کوزه وجودم را که عمری از آب پاک باران معنا در آن گرد آورده ام-به تو تقدیم می کنم تا تو مشتریش باشی و آن را از من قبول کنی:

۲۷۲۰      چیست آن کوزه؟ تَنِ مَحْصورِ ما              اَنْدرو آبِ حَواسِ شورِ ما

۲۷۲۱      ای خداوند، این خُم و کوزه‌یْ مرا             دَر پَذیر از فَضْلِ اللّهُ اَشْتَری

۲۷۲۲      کوزه‌یی با پنج لوله‌یْ پنج حِس               پاکْ دار این آب را از هر نَجِس

خدایا این آب را به بحر معنای خود متصل گردان تا خوی تو بگیرم و دریا صفت گردم و خودم منشاء خیر و رفع عطش برای دیگران شوم:

۲۷۲۳      تا شود زین کوزه مَنْفَذ سویِ بَحر             تا بگیرد کوزۀ منْ خویِ بَحْر

۲۷۲۴      تا چو هَدیه پیشِ سُلْطانَش بَری              پاک بیند، باشَدَش شَهْ مُشْتری

۲۷۲۵      بی‌نِهایَت گردد آبَش بَعد از آن                پُر شود از کوزۀ منْ صد جهان

خدایا این کوزه را از خم معنا پرکن. لوله و سوراخ هواپرستی چشمانم را ببند:

۲۷۲۶      لوله‌ها بَر بَند و پُر دارَش زِ خُم                گفت غُضُّوا عَنْ هَوًا اَبْصارَکُم[2]

مرد(یا زن) به آب کوزه مغرور شدند و نمی دانستند خلیفه رودی از آب شیرین دارد که کشتی ها و دام های ماهیان در آن هست:

۲۷۲۷      ریشِ او پُر بادْ کین هَدیه کِه راست؟         لایقِ چون او شَهی این است راست

۲۷۲۸      زن نمی‌دانست کآن‌جا بر گُذَر                 هست جاری دَجلۀ همچون شِکَر

۲۷۲۹      در میانِ شهر چون دریا رَوان                 پُر زِ کَشتی‌ها و شَسْتِ ماهیان

مولانا می گوید برو پیش سلطان تا از حشمت و قدرتش، حسِّ بهشتی بیابی و دیگر دارایی خودت را به حساب نیاوری:

۲۷۳۰      رو بَرِ سُلطان و کار و بار بین                  حِسِّ تَجْری تَحْتَهَا الْانْهار بین

۲۷۳۱      این چُنین حِس‌ها و اِدْراکاتِ ما               قطره‌یی باشد در آن نَهرِ صَفا

 

 


[1] مفازه: بیابان

[2] چشمانتان را از هواهای نفسانی ببندید


مقام بشر و قلب مومن

 

محمدامین مروتی

مولانا در دفتر اول به موضوع مقام بشر و قلب مومن می پردازد و می گوید خداوند در قالب محدود بشر، همه علوم همة کتابها و ارواح یعنی علم الاسماء- را نهاد[1] :

۲۶۶۰      در سه گَز قالَب که دادَش، وانِمود[2]            هرچه در اَلْواح[3] و در اَرْواح بود

۲۶۶۱      تا اَبَد هرچه بُوَد او پیشْ پیش                 دَرس کرد از عَلَّمَ الْاَسْماء خویش

حتی فرشتگان از برکت تقدیس و سجده آدم ، که مقامشان بالاتر رفت تا جایی که وسعت و پهناوری آسمان ها نسبت به گشایش و انبساطی که از سجدة آدم یافتند، کوچک بود:

۲۶۶۲      تا مَلَک بی‌خود شُد از تَدریسِ او              قُدسِ دیگر یافت از تَقْدیسِ او

۲۶۶۳      آن گُشادیشان کَز آدم رو نِمود                در گُشادِ آسْمان‌هاشان نبود

۲۶۶۴      در فَراخیْ عَرصۀ آن پاکْ جان                تَنگ آمد عَرصۀ هفت آسْمان

به همین علت در حدیث قدسی داریم که خدا فرمود: " لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلاسَمائِی وَلکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ." یعنی من در آسمانها و زمین پهناور نمی گنجم ولی در قلب بنده مومن می گنجم:

۲۶۶۵      گفت پیغامبر که حَق فرموده است            من نگُنجَم هیچ در بالا و پَست

۲۶۶۶      در زمین و آسْمان و عَرش[4] نیز   من نگُنْجَم، این یَقین دان ای عزیز

۲۶۶۷      در دلِ مؤمن بِگُنجَم ای عَجَب               گَر مرا جویی، دَران دل‌ها طَلَب

۲۶۶۸      گفت اُدْخُل فی عِبادی تَلْتَقی                 جَنَّةً مِنْ رُؤْیَتی یا مُتَّقی[5]

عرش وقتی وسعت قلب مومن را دید، از جا رفت یعنی شوکه شد. چرا که وسعت عرش صوری است و وسعت قلب معنوی:

۲۶۶۹      عَرش با آن نورِ با پَهْنایِ خویش              چون بِدید آن را، بِرَفت از جایِ خویش

۲۶۷۰      خود بزرگیْ عَرش باشد بَسْ مَدید            لیکْ صورت کیست، چون مَعنی رَسید؟

 


[1] پیداست که این علم نوعی قابلیت و استعداد است و لزوما فعلیت نمی یابد. بنی بشر علی الاصول قادر به درک و شناخت عالم است. قابلیتی که سایر موجودات ندارند.

[2] وانمود: نشان داد. آشکار نمود.

[3] الواح: کتاب ها. نوشته ها.

[4] عرش در فلک بطلمیوسی، آسمان نهم یا فلک الافلاک است که زمین و ماه و خورشید و پنج سیاره را در برگرفته است. در قرآن به معنی محل استقرار خداست: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌(سوره طه.آیه 5)

[5] معنی بیت این است که ای انسان متقی! در زمرة بندگانم وارد شو تا از مشاهده و دیدارم بهشت را دریابی. این معنا برگرفته از آیات 27 تا 30 سوره فجراست ولی عین آن ها نیست:

‏ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ‏:‏اي انسانِ آسوده خاطر !‏ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ‏: ‏به سوي پروردگارت بازگرد ، در حالي كه تو  خوشنودي ، و مورد خوشنودی (خدایی) .‏ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ‏:‏ به ميان بندگانم درآي. وَادْخُلِي جَنَّتِي ‏:‏و به بهشت من داخل شو.‏


مراتب عاقبت بینی و عقلانیت

محمدامین مروتی

مولانا در دفتر اول آورده است که فرق انسان ها در میزان عاقبت نگری شان است. هر چیز سفیدی شکر نیست. ممکن است زهر باشد:

۲۵۹۵      چَشم آخِربین تَوانَد دید راست                 چَشمِ آخُربین غُرور[1] است و خَطاست

۲۵۹۶      ای بَسا شیرین که چون شِکَّر بُوَد             لیک زَهر اَنْدر شِکَر مُضْمَر[2] بُوَد

اما عاقبت بینی مراتبی دارد. عاقلان به بو سم را از شکر تشخیص می دهند. عده ای باید آن را بچشند. عده ای باید بخورند تا متوجه سمیت شوند و عده ای زمانی متوجه می شوند که عوارض سم بر بدن و در مدفوع ظاهر گردد:

۲۵۹۷      آن که زیرک‌تَر به بو بِشْناسَدَش              وان دِگَر چون بر لَب و دَندان زَدَش

۲۵۹۸      پس لَبَش رَدَّش کُند پیش از گِلو             گَرچه نَعْره می‌زَنَد شَیْطانْ کُلوا[3]

۲۵۹۹      وان دِگَر را در گِلو پیدا کُند                    وان دِگَر را در بَدَنْ رُسوا کُند

۲۶۰۰      وان دِگَر را در حَدَث[4] سوزِش دَهَد            ذوقِ آن زَخْمِ جِگَردوزَش دَهَد

عده ای پس از گذشت زمان و عده ای پس از مرگ و در قیامت متوجه حقیقت سم می شوند:

۲۶۰۱      وان دِگَر را بَعدِ اَیّام و شُهور[5]                  وان دِگَر را بَعدِ مرگ از قَعْرِ گور

۲۶۰۲      وَرْ دَهَنْدَش مُهلَت اَنْدر قَعْرِ گور               لابُد آن پیدا شود یَوْمُ النُّشور[6]

 

 


[1] غرور: فریب

[2] مضمر: پنهان

[3] کلوا یعنی بخور

[4] حدث: مدفوع

[5] شهور جمع شهر یعنی ماه ها

[6] یوم النّشور یعنی قیامت


حقانیت ادیان و انواع پلورالیسم

محمدامین مروتی

مدتهاست که متوجه شده ام حد و مرز انحصارگرایی و شمول گرایی و تگثرگرایی به آن دقتی نیست که قبلا تصویر می شد و نکاتی ظریف و باریک در این میان وجود دارد:

1. مهمترین نکته تفکیک موضوع حقانیت از رستگاری است. ممکن است کسی حقانیت داشته باشد ولی رستگار نشود و ممکن است کسی رستگار شود و برحق نباشد. حقانیت موضوعی نظری و معطوف به صدق و کذب است و نجات و رستگاری موضوعی عملی و معطوف به عمل صالح است.

2. مسئله مهم دوم این است که حقانیت و نجات اموری نسبی و شخصی اند و به تمام اعضای یک دین خاص تعلق نمی گیرند. این بدان خاطر است که معتقدان به یک دین نیز دارای انواع دینداری با محتواهای بسیار متفاوتند. مثلا دینداری عارفانه مسیحی و اسلامی نزدیکتر از دینداری عالمانه و عارفانه مسیحی یا اسلامی است. دینداری عامیانه در پیروان ادیان مختلف مداراجوتر از دینداری فقیهانه در ادیان مختلف است و قس علیهذا. این بدان معناست که کسی به صرف داشتن یک عنوان دینی خاص حقانیت نمی یابد یا رستگار هم نمی شود. حقانیت به محتوای استدلالی و نظری دیندار بر می گردد و نجات و رستگاری به شیوه و سبک زندگی او.

3. انحصارگرایی یا اکسکلوسیویسم ممکن است دو گونه باشد. ممکن است دینداری انحصارگرا باشد و دین خود را حق مطلق و پیروان دین خود را رستگار بداند و در عین حال قائل به بهره ای از حقیقت و رستگاری برای پیروان سایر ادیان باشد. اما ممکن است انحصارگرا باشد و پیروان سایر ادیان را مطلقا ناحق و نارستگار بداند.

4. شمول گرایی یا انکلوسیویسم نیز دو گونه است. شمول گرایی که دین خود را مطلقا برحق و سایر ادیان را نسبتا برحق می داند و شمول گرایی که دین خود را نه حق مطلق بلکه نسبت به سایر ادیان احق می داند. نوع اول انحصارگرایی و شمول گرایی شبیه همند. چنان که مولوی می گوید:

نام احمد نام جمله انبیاست

چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

5. پلورالیسم یا تکثرگرایی نیز دو نوع است. کسی که فقط در حوزه نجات پلورالیست است و کسی که در موضع معرفتی نیز پلورالیست است. دلایل پلورالیسم نجات روشن است. اینکه همه کس نمی تواند به جهت معرفتی به کمال دست یابد ولی به جهت عملی و صداقت و نیت پاک می تواند نجات یابد. خدا بر اساس نیات و اعمال نیک با آدم ها معامله می کند نه اعتقادات. این موضع با عدل خداوندی سازگار است و مواضع غیر این با عدل نمی سازد. همان استدلال معروف که دین اکثریت قریب به اتفاق انسان ها ارثی و خانوادگی است نه تحقیقی و هر کس در هرجا به دنیا بیاید، قبل از آن که حق انتخاب داشته باشد، دین همان جا را پیدا می کند.

بنابراین در پلورالیسم نجات چندان نمی توان مناقشه کرد و حتی پاره ای از انحصارگرایان و شمول گرایان با پلورالیسم نجات همپوشانی و اشتراک نظر دارند.

اما پلورالیسم معرفتی، می گوید که خدا در ادیان مختلف، جلوه ها و تجلیات مختلف دارد و مسیحیت و اسلام و یهودیت و.اشکال و تجلیات مختف خدا در ادیان گوناگونند و بنابراین ترجیحی بر هم ندارند. نوعی نسبیت حقیقت برقرار است. نوعی تعادل و تکافوی ادله به تدریج و تاریخا بینشان برقرار شده است و به قول قرآن هر کس به دین خود دلخوش است."بما لدینا فرحون". مانند داستان فیل در خانه تاریک. اما از منظر عرفانی می توان این نگاه های متکثر را به یک نگاه تبدیل کرد. با معرفت شهودی. به قول مولوی:

درکف هر یک اگر شمعی بدی،

اختلاف از گفتشان بیرون شدی

6 . نهایتا کسی می تواند بدون آنکه لزوما دچار تناقض شود، آمیزه ای از همه مواضع داشته باشد. مثلا در بحث معرفتی، شمول گرا باشد. نه موضع خودش را حق مطلق بداند و نه موضع دیگران را. اما موضع خود را در مجموع احق بداند. حتی می تواند پاره ای از گزاره ها را در دینی حق بداند و پاره ای دیگر از گزاره ها را در دین دیگر. مثلا به تثلیث باور نداشته باشد ولی به "همسایه ات را مانند خودت دوست بدار"، باور داشته باشد. یا به پندار و گفتار و کردار نیک معتقد باشد. اساسا در دوران مدرن و پست مدرن می توان دین تلفیقی داشت و دلایل کافی هم از متون دینی مختلف برایش پیدا کرد. این هم نوعی پلورالیسم است. در عالم واقع و در عمل نیز دین مردم، تلفیقی است. همه آموزه های دین خود را قبول ندارند و اگر هم نظرا قبول داشته باشند در عمل بدان بها نمی دهند.

7. نکته ای که غالبا در بحث حقانیت و صدق ادیان نادیده گرفته می شود، نقطه عطفی است که کانت در موضوع حقیقت ایجاد کرد و موضوع صدق از تطابق عین و ذهن به تداخل عین و ذهن تبدیل شد.

این نکته به خصوص در موضوع و موضع پلورالیستی، تاثیر روشنی دارد. توضیح آن که پلورالیسم را باید در مقابل الهیات تنزیهی و الهیات تشبیهی الهیات تجلی نامید و ما دو قرائت از پلورالیسم داریم و می توانیم قرائت سومی هم داشته باشیم.

در قرائت اول خداوند فعال علی الاطلاق است و اوست که مانند یک بت عیار خود را بر هر کسی و پیروان هر دینی به نحوی دیگر جلوه گر می سازد.  در قرائت دوم ظرفیت انسان برای میزان تجلی خداوند بر او مطرح است. درست مانند کسی که متناسب با حجم کوزه اش از آب دریا برمی دارد یا نقاشانی که منظره واحدی را-وفق استعدادشان به اشکال مختلف- نقاشی می کنند. در این دیدگاه انسان منفعل نیست. دیدگاه سوم می تواند ترکیبی باشد. در میزان تجلی هم خدا نقش دارد و هم انسان. مثال زنبور عسل در این قرائت گویاست که هم به شیره گل ها و ماده خام نخستین نیاز دارد و هم به قابلیت هاضمة خود برای تبدیل این شیره به شهد.

با این مقدمه مسئله صدق در الهیات تجلی متفاوت است از الهیات انحصارگرا و حتی شمول گرا. در الهیات انحصارگرا، موضع من صادق است و موضع تو کاذب است. چرا که صدق به معنای تطابق ذهن با عین انگاشته می شود. اگر خداوند در مسیحیت خود را به صورت اب و ابن و روح القدس متجلی می سازد و در اسلام واحد است و در عین حال بر عرش قرار دارد و در آیین هندو به صورت هزاران خدا جلوه گر می شود، به سبب ذهنیات فرهنگی اقوام مختلف است که هیچیک بر دیگری برتری ندارند. از همین رو موضوع رستگاری امر کاملا مجزایی از مسئله صدق می شود. تجلیات مختلف خدا همه خدا هستند و بر یکدیگر برتری ندارند. چنان که شیخ محمود شبستری می گوید:

اگر مومن بدانستی که بت چیست،

بدانستی که دین در بت پرستی است

به همین دلیل در الهیات تجلی تمایز صدق و نجات، کامل است ولی در الهیات انحصارگرایانه و شمول گرایانه چنین نیست.



معرفی فیلم "پوستی که در آن زندگی می‌کنم" ( ۲۰۱۱ )
 

 
محمدامین مروتی
کارگردان  پدرو آلمودوار
بر اساس رمان رتیل نوشته تیری ژانکوئه
بازیگران: آنتونیو باندراس، النا آنایا، ماریسا پاردس
 
اولین بار با فیلم های «با او حرف بزن» و «بازگشت» مجذوب «آلمودوار» شدم.
پوستی که در آن زندگی میکنم، هجدهمین فیلم Pedro Almodovar کارگردان نامتعارف اسپانیایی است.
همسر «رابرت» که در یک تصادف اتوموبیل و آتش سوزی پس از آن ظاهرزیبای خود را ازدست می دهد و خود کشی می کند. رابرت لگارد (با بازی آنتونیو باندراس) پزشکی است که پس از این حادثه می‌خواهد با روشهای ژنتیکی از DNA خوک، پوست جدید برای انسان بسازد که در برابر آتش و نیش ات مقاوم باشد. او در ویلایی مخفی همراه با کمک مادرش ماریلیا به تحقیقاتش ادامه می‌دهد. فرد مورد آزمایش او زنی است که او را در اتاقی حبس کرده است. رابطه رابرت با سوژه هایش از او شخصیتی بین یک عاشق دلباخته تا یک شیطان در نوسان است.
"پوستی که در آن زندگی می‌کنم "، یک فیلم عمیق فلسفی و هیجان انگیز با پیچ و خم های عاشقانه است. نکته محوری فیلم گسستن رابطة پوست و شخصیت و تنوع شخصیتهایی است که می تواند در زیر پوست ما زندگی کنند. در زیر پوست زن نقش اول، هم زن سابق رابرت می زید و هم دیگری و هم هیچکس. بر همین اساس، رابطه رابرت با این زن بسیار پیچیده می شود. فیلم به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن و سرگیجه آور بودنش هم بیننده را به دنبال خود می کشد.
هر چند شخصیت مادر و زندگی نامتعارف گذشته اش ، ممکن است در متن فیلم به چشم نیاید، ولی برای درک سیر وقایع بسیار مهم است.
به لحاظ تکنیک نیز فیلم از حال به گذشته سیر می کند و دوباره به زمان حال برمی گردد.
 

جهان به مثابة راز

محمدامین مروتی

تقسیم بندی جهان به نومن و فنومن که کانت پایه گذاری کرد، به لحاظ منطقی و تحلیلی راهگشا و روشنی بخش بوده است. اینکه سقف پرواز معرفت و حواس ما، عالم پدیدار هاست نه ذوات، نتایج شگرفی دارد. غیر از وجهه معرفت شناختی این تفکیک، وجهه وجودشناختی اش هم مهم است. اینکه ما به طور مبهم و کلی می پذیریم یا فرض می کنیم جهان ذوات، یک راز است و یک راز می ماند. این موقف فلسفی، شاید فاصلة زیادی از آنچه عرفا از آن به عنوان "راز" تعبیر می کنند، نداشته باشد. شاید عالم استعلایی و ترانسندتال کانت به نوعی همان خدای متعال ما و مضمون "الله اکبر" خودمان باشد.

این تقسیم بندی، خوش بینی قرن نوزدهمی برای شناخت عالم و آدم را زیر سوال می برد. درست است که جهان به وسیلة علم راززدایی می شود ولی نهایتا راز زدایی نشدنی هم هست و همواره رازی متعال و استعلایی وجود دارد که ممکن است تعابیر و تفاسیر متفاوتی پیدا کند ولی سرجایش می ماند.

این موضوع از جهتی دیگر هم موکّد و مدلّل می گردد و آن این است که در بهترین و بدترین شرایط معرفتی، جهل انسان نامحدود و علم او محدود هست و خواهد بود. به قول حافظ:

حدیث از مطرب و می گوی و "راز دهر" کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید، به حکمت این معما را

 

فیزیک کوانتوم هم به ما می گویند، ماده زمانی وجود دارد و موضوعیت پیدا می کند که در معرض حواس بشر قرار گیرد و به صورت پدیدار در آید. اما آن سوی پدیدار قابل رصد نیست.

به نظر نمی رسد معرفت مورد ادعای عرفا نیز چیزی جز حیرانی و شگفتی باشد. به قول سهراب:

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

پشت دانایی اردو بزنیم

دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم

صبح ها وقتی خورشید در می آید متولد بشویم

هیجان ها را پرواز دهیم

روی ادرک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم

آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی

ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم

بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم

نام را باز ستانیم از ابر

از چنار؛ از پشه؛ از تابستان

روی پای تر باران به بلندی محبت برویم

در به روی بشر و نور و گیاه و ه باز کنیم

کار ما شاید این است

که میان گل نیلوفر و قرن

پی آواز حقیقت بدویم


روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام شنبه ها: گفتارادبی - هنری یکشنبه ها: گفتاردینی دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا چهارشنبه ها: گفتار فلسفی پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی جمعه ها: گفتارهای متفرقه https://telegram.me/manfekrmikonan لطفا برای دوستان علاقمندتان ارسال فرمایید.
جامعه مدنی چیست؟ محمدامین مروتی افلاطون انسان شهری را موجودی مدنی و با فضیلت می داند که فضیلت و تقوای شهرنشینی را که عمدتا قانونمندی است، رعایت می کند. ارسطو هم انسان را موجود ی و مدنی تعریف می کند. پس از انقلاب فرانسه جامعه مدنی از دولت متمایز می شود و رابطه اش با آن دولت تحقیق قرار می گیرد. از نظر هگل "جامعه مدنی" واسطه بین خانواده و دولت است. خانواده، جامعه مدنی و دولت سه گانه هایی هستند که طی حرکتی دیالکتیکی ارتقاء می یابند.
رواقی گری و زندگی امروز محمدامین مروتی در تقسیم بندی های مکاتب اخلاقی، زیستِ رواقی می تواند ذیلِ "وظیفه گرایی" تعریف شود. زیرا مبنای رواقی گری، زیستن برای خود بر مبنای عقلانیت است. کانت هم وظیفه گرایی را از مقتضیات عقل عملی استخراج می کند. رواقیون هم می گویند وجه تمایز بشر عقل اوست و عقل از ما می خواهد زندگی غریزی نداشته باشیم و معطوف به سلامت روان خود و بی اعتنا به داوری های برونی، زندگی مان را سامان بدهیم.
معرفی فیلم " مهر هفتم " (1957) محمدامین مروتی نویسنده و کارگردان اینگمار برگمان بازیگران: ماکس فون سیدو/ گونار بیورنستراند/ نیلس پوپ/ بنگت ایکروت/ بیبی آندرسون مُهر هفتم در سال ۱۹۵۷ برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم کن شد و راه را برای اشتهار برگمان باز کرد. فیلمی فلسفی در باره مرگ و زندگی. این که گره های زندگی نه با فلسفه که با زیستن و جدی نگرفتن آن بهتر باز می شود. یک شوالیه در قرون وسطی از جنگ های صلیبی بر می گردد در حالی که طاعون بر جهان سایه
معرفی فیلم " رقصنده با گرگ‌ها " (1990) شماره 95 محمدامین مروتی کارگردان کوین کاستنر نویسنده مایکل بلیک بازیگران کوین کاستنر/ مری مکدانل/ گراهام گرین با گرگها می رقصد، داستان سربازی است به نام لوتانت که در جنگ های داخلی با سپاه شمال علیه جنوبی ها می جنگد و رشادت فراوان از خود نشان می دهد تا جایی که اجازه می یابد محل ماموریت خود را انتخاب کند و او نقطه دورافتاده ای در مرز تماس با سرخپوستان را انتخاب می کند و کم کم نه تنها با آن ها که با گرگی هم دوست می شود.
آیه هفته: هدف دین اصلاح است: اِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ (هود / 88): من جز اصلاح تا آنجا که در توانم باشد، چیزى نمى خواهم و در این راه از خدا توفیق مى طلبم. شعر هفته: بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم تا دیده ی من بر رخ‌ زیبای تو باز است حافظ کلام هفته: ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ! ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ.! داستانک: روزی بازرگانی خرش را که دو گونی بزرگ بر دوش داشت به زور
آیه هفته: ایمان منهای عمل صالح سود ندارد: يَوْمَ . لاَ يَنفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً. ‏: روزى كه ايمان كسى كه پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان كار نيكى انجام نداده است، براى او سودى نخواهد داشت ( أنعام / 158) کلام هفته: خطر کم دانستن از خطر ندانستن بسیار بیشتر است. در گذشته می‌گفتند: نیمه‌حکیم بلای جان است‌، نیمه‌ ملا بلای ایمان.
در ستایش امید و خوش بینی محمدامین مروتی اندوه بلند مدت به افسردگی و خشم فروخورده به نفرت تبدیل می شود. تراکم ناامیدی اگر از خودکشی سر سلامت به در برد، غالبا به امیدی نو تبدیل می شود. چنان که گفته اند در نا امیدی بسی امید است/ پایان شب سیه سپید است و چنانچه نیچه می گوید مصیبتی که مرا از پا نیفکند، نیرومندترم می سازد. انسان برای بقای نوع هم که شده، چاره ای از امیدواری ندارد. امیدواری، ارزش بقایی برای نوع بشر دارد.
نگاهی به گزیده ی اشعار ایرج رضایی کرمانشاهی (1310-1365) محمدامین مروتی ایرج رضایی متولد 1310 شمسی در کرمانشاه است. از کودکی و نوجوانی ذوق و طبع شعری داشت و همراه عمویش " حیدر مظهر " در انجمن های شعر شرکت می کرد. شعر ایرج رضایی به لحاظ مضمون، بیش از هر چیز دو جلوه عارفانه و عاشقانه آشکار دارد. ویژگی های دیگر شعر او نامحسوس ترند. به جهت زبان هم شعر او، چندان فراتر از ذهن و زبان شعر کلاسیک و قدمایی نرفته است.
طبیعت بشر و مارکسیسم محمدامین مروتی تحولات اجتماعی و فردی بر مبنای طبیعت بشر صورت می گیرند. طبیعت بشر، سیر تاریخی در جهت عقلانیت دسته جمعی است. این عقلانیت دسته جمعی انسان را از حیوان متمایز می کند. فرهنگ و تمدن حاصل این جهت گیری است. مارکسیسم به چیزی به عنوان طبیعت دسته جمعی باور ندارد. انسان را به طبیعت طبقاتی و اقتصادی تقلیل می دهد. کل قصه ی مارکسیسم، خارج کردن اراده گرایانه ی جامعه از ریل و سیر طبیعی و تکاملیِ خود است.
انقلاب کردنی است یا شدنی؟ محمدامین مروتی مهدی تدینی در یادداشتی با عنوان «انقلاب کردنی است یا شدنی است؟» تعریضی دارد به شرکایی از انقلاب که از نتیجه ی آن تبرّی می جویند تا مسئولیت خود در وضع موجود را انکار کنند. این تعریض از منظر روانشناختی ممکن است بهره ای از حقیقت داشته باشد اما از آنجا که انقلاب بیش و پیش از هر چیز پدیده ای اجتماعی است، تحلیل انقلاب از منظر جامعه شناختی، اولویت دارد. انقلاب یک اتفاق است.
تاثیر زبان بر ذهن محمدامین مروتی رابطه ی ذهن و زبان و تاثیر زبان بر ذهنیت و نحوه ی تفکر انسان، رابطه ای شناخته شده است. اما شاید ژرفا و گستره ی این تاثیر چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته باشد. به عنوان یک نمونه ای برجسته و مهم سوزوکی می گوید در دستور زبان چینی و ژاپنی تمایزی که در دستور زبان غربی بین فعل و وجود دارد، وجود ندارد. در نتیجه انسان شرقی"منیت" و فردیت و تشخصِ انسان غربی را ندارد و همین تمایز بر تمام ارکان ی و اجتماعی انسان شرقی
رابطه جنون و نبوغ دکتر تقی کیمیایی اسدی شاید شنیده باشید که مرز مشترکی بین نبوغ و جنون‌ وجود دارد. این امر از نظر طرز کار مغز واقعیت دارد. تعداد بسیار زیادی از نوابغ جهان در هر سه پارادایم دین و فلسفه و علم دچار وضع روانی اسکیزوتایپی یا اسکیزوفرنی آشکاری بوده‌اند . نیمکره راست مغز این افراد دارای فیلتر حقیقت‌یاب ضعیفی برای محصولات تفکر دیفالت آن‌هاست. این تفکر عامل ایجاد تخیلات و تصورات و خلاقیت‌ها و احساسات و نوآوری‌ها و تفکرات و راه‌حل‌ها و ایده‌های
گفتمان مُحقّ محمدامین مروتی غالبا روشنفکران، نگاه تحقیرآمیزی به سایر گفتمان های جاری و ساری در جامعه دارند. در نظر اول به نظر می رسد آن که می داند و بیشتر می خواند، محق تر است. حتی عامه مردم نیز کمابیش به این برتری اذعان دارند هرچند در عمل بدان گردن ننهند و راه خود را بروند. خودم نیز در گذشته این حس را مصراً داشته ام و کثرت مطالعه و دانستنی را ملاک برتری معرفتی دانسته ام. اما از منظر بسیاری از فلاسفه ی معاصر این دیدگاه می تواند چندان موجه نباشد.
شمس تبریزی و تفسیر قرآن محمدامین مروتی مریدان از شمس می خواهند برایشان تفسیر قرآن کند و او دعوتشان را اجابت نمی کند: "گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز. گفتم تفسیر ما چنان است که می‌دانید: نی از محمد و نی از خدا. این "من" نیز منکِر می‌شود مرا. می‌گویمش چون منکری، رها کن برو، ما را چه صُداع (دردِ سر) می‌دهی؟ می‌گوید: نی نروم. همچنین می‌باشم منکِر. این که نفس من است، سخن من فهم نمی‌کند. چنان که آن خطاط سه‌گون خط نبشتی.
آیه هفته: تعاون و همکاری تان در امرخیر باشد نه در امر شر: وَ تَعَاوَنوا عَلَي البِرِ وَ التَقوي وَ لاتَعَاوَنوا عَلَي الاِثمِ وَ العدوَانِ: در نيكوكاري و تقوا به هم ديگر كمك كنيد و در گناه و ستمگري يك ديگر را ياري ننمائيد. (سوره مائده- 2) کلام هفته: واقعيتي كه گويا هيچ كس قادر به درك آن نيست اين است كه عشق مي‌تواند تنها يك طرفه باشد و گونه ديگري وجود ندارد. اگر هم داشته باشد آن ديگر عشق نيست. عشق اگر كمتر از ايثار همه جانبه باشد عشق نيست.
تفسیر السّعیدُ سعیدٌ فی بطن أُمّه ِوالشّقیّ شقیّ فی بطن أُمِّهِ محمدامین مروتی حدیثی از پیامبر نقل شده که شقی و سعید از شکم مادر شقی و سعیدند. این حدیث غالبا دچار تفسیری جبرگرایانه شده است که اگر شقاوت و سعادت بشر از شکم مادر در می آید، پس نقش اختیار بشر و به تبع آن منطق عقاب و عذاب چه می شود؟ اما مولانا در دفتر اول تفسیر بدیعی از این حدیث به دست می دهد و می گوید شقاوت و سعادت ابناء بشر برای اهل دل، به کمک نور خداوند ظاهر و روشن است.
معرفی فیلم دریای درون( ۲۰۰۴ ) کارگردان: آلخاندرو آمنابار بازیگران: خاویر باردم/ بلن روئدا/ لولا دوئنیاس/سلسو بوگالو دریای درون یک فیلم درام اسپانیایی محصول سال ۲۰۰۴ ، به کارگردانی آلخاندرو آمنابار است که در هفتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم بین‌المللی شد. دریای درون اقتباسی از زندگی واقعی رامون سامپدرو (با هنرنمایی خاویر باردم) ملوان جوانی است که در یک حادثه دچار شکستگی استخوان گردن، قطع نخاع و فلج کامل پائین‌تر از گردن می‌شود.
معرفی فیلم آخرین امپراتور(1987) کارگردان برناردو برتولوچی بازیگران: جان لون/ ژوان چن/ پیتر اوتول آخرین امپراتور نام فیلمی است که زندگی پویی، آخرین امپراتور چین را به تصویر درآورده است. این فیلم، برنده ۹ جایزه اسکار شد از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم را در سال ۱۹۸۷ بدست آورد. آخرین امپراتور بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده‌است. پویی آخرین امپراتور چین، از خانواده سلطنتی ایزن جورو منچو ، دوازدهمین و آخرین امپراتور دودمان چینگ و همین طور برای مدتی امپراتور
کنش بر مبنای منطق موقعیت محمدامین مروتی محمدمهدی مهاجری (استاد علوم ی در برلین) معتقد است ایده بر عمل مقدم نیست ولی روشنفکری ایرانی می خواهد اول نظریه بسازد و سپس بدون توجه به مقتضیات جامعه ی خود با مهندسی مع، جامعه مورد نظرش را مهندسی کند. تصور روسو و اصحاب روشنگری هم آن بود که برای هر سوالی یک جواب روشن وجود دارد و کافی است آن را پیدا کنیم ولی در عمل چنین نیست و نوعی دیالکتیک و برهم کنش ایده ها و کنش ها در سطح اجتماعی، نتیجه را رقم می زند.
معرفی فیلم : پسری در پیژامه راه‌راه ( 2008) محمدامین مروتی " پسری در پیژامه راه‌راه " ، فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مارک هرمن بر پایه رمانی با همین نام از جان بوین در خصوص هولوکاست است. ارتباط تصادفی دو کودک هشت ساله، یکی یهودی زندانی و دیگری فرزند فرمانده نازی و گره خوردن سرنوشت آنان به یکدیگر، موضوع داستانی غمناک و لطیف و انسانی است. نقد جنگ و نفرت پراکنی از منظر کودکان و ن، درونمایه این فیلم دیدنی است.
معرفی رمان نیمه غایب محمدامین مروتی نیمه غایب کتابی از حسین سناپور است که توسط نشر چشمه منتشر شده است. در سال ۱۳۷۸ برنده جایزه مهرگان ادب و در سال ۱۳۸۱ برنده جایزه یلدا شده‌است. این کتاب تا سال ۱۳۸۷ به چاپ پانزدهم رسید، اما بعد از آن تا دهه نود توقیف شد. چاپ بیست و یک رمان در ۱۴۰۰ منتشر شده‌است. قصه: داستان نیمه غایب در اواخر دهه شصت می گذرد که جنگ پایان یافته است و جامعه وارد مرحله جدیدی شده است.
معرفی فيلم «يک زندگي ساده»(2011) محمدامین مروتی يک زندگي ساده، فیلمی انسانی و عاطفی در باره رابطه عمیق بیم خدمتکار یک خانواده با پسر خانواده است. پس از اولین سکته خدمتکار پیر تصمیم می گیرد به سرای سالمندان برود. اما پسر خانواده او را رها نمی کند و به پاس خدماتش تا آخرین لحظات زندگی همراهی اش می کند. دیدن فیلم تاثیر خوب بر بیننده می گذارد. برای این فیلم، «آن هويي» جایزه بهترین کارگردانی، ديني ييپ و اندي لو جوايز بهترين بازيگر نقش اول زن و بهترين
علل و دلایلِ خموشی عرفا محمد امین مروتی رازداری و سکوت عارفان، ناظر به پنج منظور اصلی است: دلیل اول و دوم پوشاندن احوال خود از نامحرمان است که خود شامل ستر احوال از عوام و فقها می شود. از عوام، برای اینکه مقصود عرفا را در نمی یابند و بد می فهمند و ظن بد در ایشان می برند: بعد از این باریک خواهد شد سَخُن کم کن آتش، هیزمش افزون مکن تا نجــوشد دیگ های خُــرد زود دیگ ادراکات˚ خُـردست و فــرود(مولانا) یا: شرح مي‌خواهد بيان اين سخن لـيـك مي‌ترسم زِ افهــامِ كهَـن
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی: https://telegram.me/manfekrmikonan وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی: http://amin-mo.blogfa.com/ فیس بوک محمدامین مروتی: https://www.facebook.com/amin.morovati. 9 اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید .
264. فیلم سیستم خردکن(۲۰۱۹) سیستم خردکن(System Crasher ) فیلمی آلمانی به کارگردانی نورا فینگشایدت و بازیگری هلنا زنگل وآلبرشت شوخ است. موضوع فیلم دشواریِ برخورد با کودکان ناسازگار است و به خوبی از عهده نمایش این دشواری و رویارویی برآمده است. سیستم خردکن( فیلم جذابی است که شما را تا انتها با خود همراه خواهد کرد. دیدن فیلم را به علاقمندان موضوعات تربیتی و آموزشی به جدّ توصیه می کنم.

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عکس های ناب اخبار تعطیلی مدارس فروشگاه اینترنتی فرش 09196638253 فلزیاب حرفه ای | خرید و فروش طلایاب های حرفه ای دانلود برای شما میثم صدا |دانلود آهنگ جدید | دانلود موزیک | دانلود رایگان فیلم مستر جستجو